هدف گذاری در زندگی در بخش دوم – هدف گذاری اسمارت

در قسمت اول مقاله مشاهده کردید که چطوری اهداف خود را به صورت Smart تعیین کنیم، یکی از کلیدی ترین نکات این بود که هدف خود را حتما حداقل یک بار در روز مرور کنید و مسائل دیگری که می توانید از اینجا مشاهده نمایید.
در هدف گذاری از تصویرسازی ذهنی استفاده کنید.
یعنی جی؟ یعنی وقتیکه میخواهیم هدفمان را دنبال کنیم خیلی خوب است که تصویر را در ذهنمان مرور کنیم و تصویر آوردن در ذهن خوب است که این ویژگیها رو داشته باشید.خیلی خوب است که این تصویرسازی تکرار داشته باشد نه اینکه یکبار تصویرسازی کنیم و برای شش ماه دیگه، هرروز این کار را انجام دهید.
طول مدتش مهم است وقتی شما به هدفت و پروسهٔ رسیدن به هدفتان فکر میکنید اگر فقط یک دقیقه، یک ثانیه به آن فکر کنید، خوب است و بد نیست ولی اگر مقداری بیشتر چشمانتان را ببندید و پنج دقیقه به آن فکر کنید، کل مسیر چه بالا و پایینهایی دارد و لحظهٔ رسیدن به هدف چه تصویری در ذهن شما است.
حتی در چیزهای ساده مثل امتحان رانندگی قبل از اینکه برم و امتحان رانندگی را بدهم که تصویرسازی در ذهنم کردم که میرم و می نشینم و صندلی را جابهجا میکنم، آینده رو فلان میکنم، لبخند میزنم یعنی اینکه این تصویر در ذهنمان ساختم و وقتی رفتم تقریباً همان رخداده است و موفق شدم تا چیزهای بزرگ دیگر
وضوح و شدت هم خیلی مهم است یعنی آن تصویری را که میآورید تا حد امکان واضح باشد. خیلی شدت احساسی داشته باشد. حتی زمانی که به مسیر فکر میکنید که خیلی سخت است، آن احساس رو تجربه کنید، وقتی به بالا میرود آن هیجان رو تجربه کنید، ما به این تصویرسازی ذهنی میگوییم که ثابتشده در روانشناسی مثبت به هدفمان کمک میکند.
نوشتن هدف و مرور منظم آن احتمال رسیدن به آن را چند برابر میکند.
باور کنید همینطوریه!
فردی یا افرادی داشته باشید که پیشرفتتان را به آنها گزارش دهید، به هرکسی که میبینید نباید پیشرفت خودتان را گزارش دهید، کسی که انتخاب میکنید خیلی مهم است که قضاوت نکند، فقط فکرش این باشد که بتواند به تو کمک کند، تو رو حمایتت کند تا راهحل خودت رو پیدا کنی، تو چالشها بتوانی مقاوم باشی و بری جلو و موفق باشی، بهترین آن، مربیان حرفهای در زمینههای مشاوره ای و یا حتی کسی که حرفهای نیست ولی مثل شما داره که آن هدف را دنبال میکند، داره برای همان مسابقه مثل شما تلاش میکند، یا مثلاً برای همان تغییر داره که تلاش میکند.
نه اینکه به آنیک بار گزارش بدیم و بریم کنار، هر هفته با آن در تماس باشید و چون قضاوتمان نمیکند و فقط به ما انرژی مثبت میدهد، میاد و فقط ازت می پرسه که چیکار کردی، چیشد که نتوانستی این کار رو انجام بدی، فکر میکنی چه راهحلی وجود دارد و کمکت میکند که آن مشکلات و بلوکهای ذهنی را برطرف کنی و انرژی مثبت میدهد تا شما روبهجلو حرکت کنید.
در انتخاب اطرافیانتان دقت کنید
در انتخاب اطرافیانتان توجه داشته باشید. انسان شبیه میانگین پنج نفر از افرادی میشود که در اطراف او حضور دارند. بعد یک مدتی شما لباس پوشیدنتان، حرف زدنتان، تکه کلامهایتان، انتظارتان از زندگی، تفریحاتتان شبیه پنج نفر از آدمی میشوید که در اطراف شما وجود دارد.
برای همین هم است که افراد قبل از مهاجرت یکجور رفتار میکنند و بعد از مهاجرت جور دیگری، این به خاطر افرادی که اطراف شما وجود دارند و شما تحت تأثیر آن قرار میگیرید. بنابراین اگر میخواهید به اهدافتان برسید بدانید که با چه کسانی رفتوآمد میکنید. آیا آدمهای نقنقویی هستند، آیا آدمهایی هستند که میگویند نمیشود، آیا آدمهای عصبانی هستند، آدمهای منفی گرا هستند یا مثبتگرا، پاهای شما رو میگیرند و به پایین می کشند یا دستتان را میگیرند و به بالا می برند.
آیا آدمهایی هستند که میگویند میشود و راه را پیدا میکنند یا آدمهایی هستند که میگویند نمیشود و بیخودی زحمت نکش، ولی خب شاید شما بگویید کسانی که به من انرژی منفی میدهند خانواده هستند یا دوستان نزدیک من هستند، بعضی از اوقات شما میتوانید روابط را قطع کنید ولی در بعضی از اوقات هم نمیشود این کار را انجام داد ولی این کار را میتوانید انجام دهید که هی دم دستشان نباشید، ۲۴ ساعت در ارتباط نباشید، اگر میخواهید برای هدفتان تلاش کنید در یک فضای دیگری این کار را انجام بدهید.
محیط کار
مثلاً اگر برای آزمونی مطالعه میکنید، درجایی نباشید که دم به دقیقه تمرکز شما را بر هم زنند، اگر دارید برای بیزینسی این کار را میکنید در فضایی که آنها هستند کار نکن برو یکجای دیگه کارکن، یک دفتر اجاره کن، برو در کتابخانه بنشین، هر جا که دوست داری، هرجایی که ممکن است شرایط برای تو مهیا باشد و کارهایت را دنبال کن
در بعضی مواقع نمیشود برخی افراد را عوض کرد ولی تعبیر تو از بقیه مهم است، اینکه بقیه چه چیزی میگویند یک اتفاق بیرونی است، تعبیر ما از آن مهم است، اگر کسی به شما میگوید که این بیزینسی که تو میزنی موفق نمیشی یا خانمی که در این مدتی که داری مطالعه میکنی زمانت کم است و موفق نمیشوی، من تعبیر این حرف برایم مهم است، اگر تعبیرش کنم که راست داره میگه و من هم تعبیرش کنم که منم به اندازهٔ کافی باهوش و با استعداد نیستم و موفق نمیشوم و خب نمیشی، اگر تعبیرت این باشد که این از دید خودش این را میگوید، شاید از روی جهل این را میگوید، هر تعبیری که بکنید و تعبیر مثبتی باشد و تأثیری روی تو نگذارد، تمرکزت را از دست نمی دهی و قطعا در اهدافت موفق می شوی
شاید دور و بر شما یکسری افرادی باشند که شما رو به پایین بکشانند، چرا تو اون آدمی نیستی که بقیه رو به بالا بکشانی، چرا تو منشأ آن خبر خیر نیستی، تو آدمی باشی که بقیه رو به بازی بیاری و بقیه رو، روبهجلو ببری
ارتباط
شما میانگین آن پنجنفری هستید که بیشترین زمانتان را با آنها میگذرانید.
من دوست دارم به این جمله فکر کنید و ببینید با چه کسانی در ارتباط هستید و کدامیکی از آنها را میتوانید عوض کنید، چه افرادی را میتوانید جایگزین کنید، شاید بتوانم با آدمهای مثبتتر، در سمینارها، وبینار ها، جلساتی شرکت کنم که آدمهایی همسو با من هستند و با آن ها ارتباط برقرار کنم. چه کسانی هستند که نمی توانم رابطه با آنها قطع کنم ولی آدمهای منفی گرا هستند ولی حداقل یک راهکارهایی برای خودم در نظر بگیرم که زیاد اطرافشان نباشم و تحت تأثیر حرفهایشان قرار نگیرم.
اطرافیان شما یا دستتان را میگیرند و شمارا بالا میکشند یا پایتان را میگیرند و شمارا پایین میآورند.
در هدف گذاری حاشیه برد را فراموش نکنید، بهویژه حاشیه برد مرکب
در مسابقهٔ دو سرعت کسی که نفر اول میشود باکسی که نفر دوم میشود، چقدر فرق دارد، کسی که نفر اول میشود آیا دو برابر نفر دوم بهتر عمل کرده، نه ولی جایزهاش تقریباً دو برابر یا حتی بیشتر است، همینطور نفر دوم با نفر سوم، نفر سوم با نفر چهارم، خیلی از اوقات اگر اول نشی دیگه مهم نیست چندم بشی، یعنی دیگه آنقدر موردتوجه قرار نمیگیری در محافل، گاهی اوقات برای اینکه اول بشویم یا از بقیه بهتر بشویم این است که ما یک لول بالاتر برویم و واقعاً جز نفراتی باشیم که از بقیه برتر هستند. گاهی لازم نیست ده برابر از بقیه بهتر باشیم گاهی لازم است که یکدهم درصد بهتر باشیم. گاهی لازم است یک ثانیه از بقیه بهتر عمل کنیم. گاهی لازم است که یکسری حیطههای کوچولو را بهتر کنیم.
اینرو میگم چون بعضیها میگویند که من در همه حیطهها عالی نیستم، اصلاً ربطی ندارد، اولاً نسبت به خودت و ثانیاً نسبت به رقبا یک کوچولو بهتر باش. ولی راه موفقیت این است که ما راه موفقیت که بقیه انجام میدهند را انجام بدهیم ولی یک کوچولو از بقیه بهتر باشیم. اگر داری برای یک آزمونی می خونی همه روزی پنج ساعت میخوانند تو روزی ۶ ساعت بخوان، اگر برای مسابقه همه روزی پنج ساعت تمرین میکنند تو روزی ۶ ساعت تمرین کن، اگر بقیه برای استراتژی بازاریابی روی یک ایده کار میکنند تو روی دوتا ایده کارکن، اگر برای فروشت بقیه به ده نفر تماس میگیرند تو با ۲۰ نفر تماس بگیر.
همه جا اگر ما ذهنمان را بازکنیم و فکر کنیم میتوانیم بفهمید داستان برد حاشیهٔ مرکب است. حرف من این است که در هدفگذاری دنبال یکچیز عجیبوغریب نباشید، دنبال این باشید، همین کارهایی که باید انجام بشود یک کوچولو بهتر انجام بشود.
ثابتقدم باشید
برداشتن قدمهای کوچک در هرروز، این خیلی مهم است که ما فقط شروع نکنیم، این مهم است که ما آن را شروع کنیم و به اتمام برسانیم. همه می توانند، مسابقه دو ماراتن را شروع کنند کیه که تمام می کنه، کیه که ادامه میده، کیه که اون نظم رو داره و ادامه میدهد. کیه که در آمادگی مسیری برای آزمونی، برای کسب درآمد بالا، ساختن یک بیزینس موفق، کیه که هرروز این کار را انجام میدهد، حتی روزهایی رو که پیشرفت رو نمیبینند.
کیه که هرروز صبح بیدار میشه و تلاش میکند بعضی روزها موفق میشود و رو به بالا قرار میگیرد و یک مدت طولانی شاید نتیجه نمی گیرد ولی باز هرروز با اعتقاد با ایمان بیدار میشود و تلاش میکند و روبهجلو حرکت میکند، ثابتقدم بودن، استمرار، صبر واقعاً شاید یکی از کلیدیترین رموز موفقیت باشد و این وابسته است به باور سیستم ما یعنی اگر ما یاد بگیریم که تفکر و احساس خودمان را به سطحهای بالا برسانیم، ثابتقدم بودن اتفاق میافتد.
استمرار و انضباط پلی بین اهداف ما و دستاوردهای ما هستند.
عدم وابستگی به نتیجه (مسیر مهمتر از نتیجه)
خیلی سختِ ولی شدنی است که ما فقط در زمان حال باشیم و در حال و در این لحظه تلاش کنیم و نگران نتیجه نباشیم. اگر بتوانیم این کار را انجام بدهیم، بردیم. فرض کنید که یک مسابقهٔ فوتبالی است، پنالتی شده و شما توپ رو کاشتید، دروازهبان تیم مقابل در درون دروازه قرار دارد، شما تمرکز میکنید، بدنتان را آماده میکنید، خیلی قشنگ شوت میکنید و اون توپ بهجایی که دلتان میخواهد میرود ولی دروازهبان می پره و توپ را دفع میکند.
حالا من یک سؤال از شما دارم: شما بردید یا باختید؟ موفق شدید یا نه؟ اغلب مردم میگویند که شکست خوردید چون توپت به گل نرفت و اینجا نکتهای است که من میخواهم با شما در میان بگذارم، شما باید حواستان باشد که موفقیت در مسیر است نه درنتیجه، عدم وابستگی به نتیجه برای ما مهم است.
شما تمام تلاش تو کردی، تمرینت کردی، توپ رو زدی، توپ توی گل نرفته از دید خیلیها اون نتیجه نهایی تعیین کننده است از دید شما باید مسیر تعیینکننده باشد و ولی این درنهایت در یک جای دیگه نتیجه شو به شما میدهد.
خیلیها سه صبح حرکت میکنند که به ترافیک نخورند و به اونجا و یا به مقصد مورد نظر که رسیدند، اونجا کیف کنند و لذت ببرند. خب چرا ما کل مسیر رو کیف نکنیم و لذت نبریم، چرا آنقدر در مسیر به خودمان سختی بدهیم، چون رسیدیم به اونجا بگیم آخیش چه کیفی میده، خب چرا از همون اول تصمیم نگیریم که کل مسیر رو کیف کنیم و از زیباییهایی که وجود دارد لذت ببریم.
قانون جذب را در هدف گذاری جدی بگیرید
روی هدفگذاری و در تلاشمان برای موفقیت یکچیزی که شما خیلی میشنوید، شاید از زمانی که فیلم راز پخش شد و موردتوجه همگان قرار گرفت، بحث قانون جذب بود، خیلیها در موردش حرف زدند خیلیها افسانههایی در مورد آن ساختند ولی من میخواهم اینرو به شما بگوییم که اولاً قانون جذب کاملاً درست است ثانیاً درست از دید من چه چیزی است؟، قانون جذب یعنی قانون ارتعاشات، یعنی به بیان ساده اگر شما میخواهید یک ایستگاه رادیویی را میخواهید گوش بدهید باید ارتعاشتان را به اون ایستگاه ببرید، اگر فرکانست در یک فرکانس دیگه ای باشد، خب نمیشنوید، خب یعنی این که اگر من میخواهم که اتفاقات مثبت را جذب بکنم، خودم باید در اون ارتعاش فکری و رفتاری قرار بگیرم.
قانون جذب
قانون جذب از دید ما یعنی اینکه اول باید شوق داشته باشی و آرزو کنی و مشخص کنی که چی میخوای، دوم این که باور داشته باشی که اتفاق شدنی است و غلبه کردن بر انرژیهای منفی است و بر اساس این که به اون هدف رسیدی رفتار کنی یعنی مثلاً می خواهی که پولدارشی و یا با بزرگان کار کنی یک جوری رفتار کن که انگار به اونجا رسیدی، اون طور لباس بپوش، قطعاً همان اتفاق برای تو خواهد افتاد، چون اگر تو اینجوری رفتار نکنی بقیه ارتعاشت رو میگیرند.
در آزمونها و مسابقات اول هدفگذاری میکنی بعد باور میکنی! تکنیکهایی که تا الان بیان کردیم بیعنی وقتی شما رفتارتان در سطح مورد نظر است یعنی مثل فردی که رتبهٔ برتر است و در اون یک درصد فکر میکنی.
همیشه از خودتان بپرسید اگر من در یک درصد برتر بودم چطوری فکر میکردم، اگر من جز یک درصد برتر بودم در پاسخ به اتفاقات چطوری جواب میدادم، این یعنی قانون جذب، قانون جذب این نیست که بشینی روی صندلی فکر کنی به اون چیز و اون رو به دست بیاوری.
هر آنچه میاندیشی نهایتاً به واقعیت زندگیان تبدیل خواهد شد. یعنی ارتعاشات تفکر تو، ارتعاشات موفقیت را به تو جذب میکند.
روی پروژه فعلی و نهایتاً پروژه بعدی متمرکز شوید! نگران آینده دور نباشید.
وقتی اهداف و هدف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خودتان را نوشتید، بعد دیگه تمام تلاشت رو روی پروژه فعلی بگذار و نهایتاً پروژه بعدی یعنی اهداف کوتاهمدت، دیگه هی نرو بگو قبلاً چی شد، وقتم تلف کردم، کاش قبلاً این کار رو میکردم، اشتباه کردم باید اون کار را میکردم، اینها رو بزارید کنار، فقط در لحظه، فقط در حال تمام تمرکزت رو بذار که نتیجهٔ صد در صد رو بگیرید.
محدود کردن هدف گذاری
در بخش هدفگذاری نهایتاً روی یک، دو یا نهایتاً سه پروژه کار کن، روی صد تا پروژه کار نکن، من همیشه میگم بین یک یا دو پروژه، ممکن است هزارتا پروژه دیگه هم داشته باشی، اوکی اینها در مرحلهٔ بعدی قرار میگیرد. همینطور در بحثهای تحصیلی و مسابقاتی، همینطور است و فرقی نمیکند. اگر در کوتاهمدت در این درس، در این مهارت، ۱۰ درصد بهتر بشوم، فقط اون رو بچسب، بعله خیلی کارهای دیگه هم باید انجام بدهی ولی اون ها در مراحل بعدی.
حرکت روبهجلو منجر به انگیزه میشود. همینکه تو همین هدف کوتاهمدت رو هرچند کوچولو، انجام میدهی برای تو انگیزه ایجاد میشود. درواقع حرکت، احساس رو در انجام دادن هدف ایجاد میکند.
و در انتها تکلیفی برای شما دارم و آن، این است که میخواهم هدفهای کوتاهمدت میانمدت و بلندمدت خودتان را بنویسید، مکتوب کنید، مرور کنید، با یک نفر در میان بگذارید و گزارش هفتگی بهش بدهید و قدم اول را همین امروز بردارید در هدف کوتاهمدت ببینید که چه چیزی نوشتید، قدم اول را همین امروز بردارید، شاید قدم اول این باشد که مسابقه دارید، برید و کفشش رو بخرید.
برای امتحان میخواهید آماده شوید برید و کتابش رو بخرید. بیزینس است برید و نرمافزار ایمیل مارکتینگ رو بخرید. قدم اول را همین امروز بردارید. این بحث هدفگذاری ما بود تشکر میکنم که این بحث رو دنبال کردید.
منبع: جفت هیچ
دیدگاه شما